سعدي گويد :
دو برادر يکی خدمت سلطان کردی و ديگری بزور و بازو نان خوردی، باری توانکر گفت درويش را که چرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی، گفت: تو چرا کار نکنی تا از مذلت رهايی يابی که خردمندان گفته اند نان خود خور و نشستن به که کمر زرين بخدمت بستن...